دوست غارنشین من
نام کتاب: دوست غارنشین من
موضوع: داستان
گروه سنی: نونگاه و نوجوان
نویسنده: محمد کاظم اخوان
خلاصه کتاب :
کرامت همان طور که به نقاشی های روی دیوار غار نگاه می کرد درباره ی ارزش های تاریخی و هنری شان هم چیزهایی به هم می بافت. او با دیدن یکی از نقاشی ها صدایش گرفت و اشک از چشم هایش سرازیر شد. آن نقاشی زن و مرد نخستینی را نشان می داد که در کنار هم نشسته بودند و فرزندشان را در آغوش گرفته بودند و به رو به رو لبخند می زدند. دایناسور کوچکی هم پشت سرشان ایستاده بود و سرش را جلو آورده بود. کرامت با همان چشم های گریان زیر آن نقاشی نشست و به امیر بهرام
گفت: ببین اینها چقدر خوشبختند. کاش ما هیچوقت تکامل پیدا نکرده بودیم!